جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

اظهارات درمورد بهشت، قسمت ۱۰- بازدید از سایر سیارات

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید

PERSIAN

Q(m): یک بار در مدیتیشن، شما کمک کردید که من بالا بروم، فکر کنم که آن سطح چهارم بود، زیرا بسیار تاریک بود و من در آنجا با مردم صحبت می کردم و ناگهان به عقب نگاه کردم و دیدم که نیمی از سیاره نورانی است. و فوراً فهمیدم که " آه، این استاد من است، من باید به سوی استادم بروم." و بعد دوباره پروازکردم برگشتم، بسیار دور بود، شما را دیدم که بسیار زیبا هستید و بعد شما لباس پادشاهان به تن داشتید که روی آن، اژدها بود. بسیار خوب بود و نیروی زیادی از جانب شما بود. و پشت شما، شاگردانی بودند. فکر میکنم شاگردان بودند. و آنها نیز نور داشتند. شما را دیدم که به یک کوه بزرگی رفتید، آن کوهی بسیار تاریک بود. و شما کوه را بستید. وقتی کوه باز شد، من نور بسیار زیادی دیدم، و شما به داخل آمدید. و آنوقت من هم توانستم به داخل بیایم. من به سیاره دیگری رفتم. آن بسیار زیبا بود. سیاره ای بسیار، بسیار زیبا.

استاد : از سیاره قبلی زیباتر بود؟ ( خیلی زیباتر از قبلی بود. ) مدام زیباتر می شوند.

Q(m): من بالا رفتم و ماه را دیدم و همچنین خورشید را. آنها را لمس کردم. و به سیاره دیگری رفتم. بسیار، بسیار نورانی و زیبا بود، و بعد وارد آن شدم. همه چیز از الماس بود، همه چیز از طلا بود، و بسیار، بسیار زیبا بود. همانطور که به ما آموزش داده بودید وقتی وارد سطح بهشتی یا سرزمین بودا می شویم، و در آنجا قدم می زنیم، سایه ای وجود ندارد، من آنجا را بررسی کردم. و سایه ای نبود. و من گفتم، این سیاره عالی است. همه سنگها را دیدم، بسیار زیبا بودند. پیش از اینکه سیاره را ترک کنم، یک سنگ برداشتم و در جیبم گذاشتم. و به سطح تاریک پایین آمدم. و تصمیم گرفتم آن سنگ را در سطح تاریک بگذارم، و ببینم هنوز هم میدرخشد یا نه. پس آن را بیرون آوردم، بسیار زیبا بود و هنوز هم میدرخشید.

استاد : هنوز نور داشت و زیبا بود. ( من فکر کردم "آه، این از سطح بسیار بالایی است." و بعد فکر کردم، "استاد از شما متشکرم که اجازه دادید به آنجا روم، و به من امکان دادید، که آنجا را ببینم." ) خواهش میکنم. فرضا اگر شما الان بمیرید به همان جا می روید. ( عالی است، متشکرم، استاد. ) اما اگر ادامه دهید، به جایی بهتر از آن نیز میروید. البته، بله، بله. بنابراین اهمیتی ندارد. ( آنرا دوست دارم، استاد. بسیار متشکرم. ) طبقات بالا خانه شماست، اگر به یکی از آن سطوح میروید، خانه شما آنجاست، و همه چیز در آنجا به شما تعلق دارد. ( آه، عالی است، خیلی متشکرم. ) خوب است که سنگی برداشتید و به سطوح تاریک آوردید، تا مردم سطح پایین بتوانند آن را تحسین کنند. آنگاه شاید آنها نیز بخواهند، به سطوح بالاتر بروند. ( من سؤالی ندارم، تنها تجریباتم را گفتم، ) خوب است. (زیرا هر چیزی که به من یاد دادید، بسیار عالی است. من به شما گوش می دهم و همه چیز را دریافت میکنم. شما خیلی مرا دوست دارید. )

Q(m): یک روز داشتم کانال "دیسکاوری" نگاه میکردم و دانشمندان در حال گفتگو در مورد سیاره دوردستی بودند که افراد زیادی در آنها زندگی میکنند. هر روز که از خواب بیدار میشدم و مدیتیشن میکردم، قبل از مدیتیشن، به استاد دعا می کردم: "استاد، لطفاً به من اجازه بدهید تا بیایم و آن سیاره را ببینم." و بعد آن سیاره را دیدم، بسیار زیبا بود. مردم بسیار بلند بودند. همچون بدن فیزیکی ما نبود؛ صورت شان سفید بود، بسیار زیبا، روشن و سفید. آنها به من نگاه می کردند، و بسیار، بسیار مهربان بودند. همه سیستم ترابری آنها را دیدم. ما در اینجا ماشین داریم

استاد : بله.

Q(f): اما آنها یک چیز متفاوتی داشتند. اما آن خیلی تند می رفت. با سرعتی زیاد بسوی نور می رفت. آنها در هوا می ایستادند، و روی هوا راه می رفتند و می نشستند. بسیار خوشحالم که استاد به من اجازه دادند به آنجا بروم و خودم آنها را ببینم.

استاد : به شما گفته بودم. ( اگر دانشمندان به استاد گوش می دادند و از استاد تشرف می گرفتند، سپس استاد آنها را به آنجا می برد، تا چیزهای بیشتری دریابند. دیگر نیاز نبود سالهای زیادی منتظر بمانند. ) البته، هنوز نشدند. اگر همه آنها وگان می بودند و ممارست معنوی میکردند، همانطور که شما انجام میدهید، بعد آنها فوراً متوجه می شدند. یا زودتر از اینها. ( امیدوارم استاد به آنها کمک کند. ) بله، من دوست دارم به آنها کمک کنم اما آنها باید، به خودشان کمک کنند. باید به آنچه می گویم، باور داشته باشند. مشکل است. حداقل اگر وگان می بودند و دیگر انرژی قتل نبود، آنگاه هوش آنها بیشتر میشد و مانعی بر سر راه هوش آنها وجود نداشت. زیرا افرادی که زیاد گوشت می خورند و گاهی مواد مخدر، مشروبات الکلی و این چیزها را مصرف میکنند، نوعی مانع یا انرژی بازدارنده ایجاد می کنند. بنابراین انرژی دیگر از فضا، از سیارات دیگر به سختی به ما می رسند. اگر آنها [دانشمندان] خود را پاک کنند، مثل شما که وگان شدید، شما از من تشرف گرفتید، و بعد خودتان میتوانید از اینها لذت ببرید. (بله، درست است.) من به شما کمک میکنم تا خرد درون خود را بیدار کنید و همچنین نیروی استادی خودتان را. آنگاه می توانید از کل کائنات و از هر گوشه ای که بخواهید، دیدن کنید.

وگان: جای شما در بهشت را نمیتوان مبادله کرد.

هرکدام از شاگردان استاد، تجربه های معنوی درونی مشابه، متفاوت یا بیشتری دارند و/یا برکات دنیوی دارند؛ اینها فقط نمونه هایی هستند. معمولا ما آنها را، بخاطر توصیه استاد، با کسی درمیان نمی گذاریم.

برای تماشا و دانلود تجارب بیشتر دیگر لطفا از این سایت دیدن فرمایید SupremeMasterTV.com/to-heaven

بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها  (10/20)
9
2022-02-25
6601 نظرات
15
2022-05-05
6445 نظرات
16
2022-12-28
4782 نظرات
17
2022-05-05
6816 نظرات
19
2024-01-02
5496 نظرات
20
2024-06-04
3123 نظرات
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید